چه چیزی داستانها، فیلمها و بازیهای کامپیوتری را علمی تخیلی میکند؟ شاید مهمترین مشخصه همه این آثار، بیان رویدادهایی معطوف به آینده است. موضوع برای نوشتن داستانهای علمی-تخیلی بسیار است و نویسندگان و نظریهپردازان داستانهای علمی تخیلی تلاش میکنند با مشاهده سرعت و روند تحولات علم و فناوری زمان خود و با ذهنی خلاق، درباره آینده علم و فناوری ایدهپردازی کنند. حملونقل، سبک زندگی، شهرها، منابع غذایی، ارتباطات، آموزش، رباتیک و هوش مصنوعی و هر چیزی که با پیشرفت علم و زندگی انسان ارتباط پیدا میکند، میتواند دستمایه نوشته یک داستان علمی-تخیلی باشد. این نویسندگان همچون پیشاهنگانی هستند که جامعه بشری آنان را مأمور کرده است تا با سفر به آینده، آن را کشف کنند و گزارشهایی با خود بیاورند. اگر علاقهمند خواندن این گزارشها هستید یا حتی اگر دیدگاهی منفی به این ژانر دارید، با ما در این بخش همراه باشید تا با مجموعهای از کتابهای جذاب علمیتخیلی در سه قسمت آشنا شوید.
حفرههای تاریک لونا نام کتابی از رابرت آنسون هاینلاین است که یکی از غولهای علمیتخیلی دنیا محسوب میشود که بهحق شایسته چنین مقامی است. چراکه دنیای ذهنی او مملو از پیشبینیهای علمی و مهندسی آیندهنگرانه است. درونمایههای داستانهایش شامل موضوعاتی است که تا پیش از او در این حد اعلا بهکار برده نشده بود. فردگرایی، آزادیخواهی و آیندهاندیشی جز لاینفک آثارش بود. این کتاب شامل هفت داستان منتخب او با نامهای «خط زندگی»، «کشیک طولانی»، «تنگ ماهی»، «همه شما زامبیها»، «حفرههای تاریک لونا»، «آقایان بفرمایید بنشینید» و «نامناسب» به ترجمه الهام حقپرست است که تنها گوشهای کوچک از دریای بیکران تخیل و تخصص اوست.
…در خروجی دریچه باز شد و سطح وسیع ماه جلوی چشممان گسترده شد. فکر میکنم به همان شگرفی بود که همیشه تصور میکردم، اما در آن لحظه بهقدری هیجانزده بودم که متوجه نبودم. اشعه خورشید، درخشندهترین چیزی بود که تا به حال دیده بودم و سایهها به حدی سیاه و تیره بود که بهسختی میتوانستی چیزی در آن ببینی….
کتاب علمی تخیلی برای آنها که علمی تخیلی دوست ندارند
علمی تخیلی برای آنها که علمی تخیلی دوست ندارند! همانطور که از نام کتاب پیداست، برای کسانی است که معتقدند داستانهای علمیتخیلی دلچسب نیستند و فقط جنبه سرگرمکنندگی دارند. این کتاب مجموعهای است از یک یادداشت درباره کلیت سیر ادبیات علمیتخیلی بهعلاوه چند داستان کوتاه که هم قرار است سرگرمکننده باشند و هم قرار است که خواننده بعد از خواندنشان با شنیدن نام این ژانر اخمهایش دَرهَم نرود. گردهمایی داستانهای علمیتخیلی کوتاه و هیجانانگیز از برخی نویسندگان ایرانی درکنار غولهای بزرگ این ژانر، شیوه جالبی در تهیه آن است که عبارتاند از: «آخرین سوال» و «منطق» آیزاک آسیموف، «تماس شبانه، به خرج مقصد» و «نَه شب، نَه روز» ری برادبری، «نُه میلیارد نام خدا» و «ستاره» آرتور سی کلارک، «درمان ناساز» و «زیارت زمین» رابرت شکلی، «جایی که دشمن پستفطرت کمین کرده است» سرگنی لوکیاننکو، «سفر هفتم» استانیسلاو لِم، «صلح مطلق» فرهاد آذرنوا، «رزم» فرهاد ارکانی که حسین شهرابی آنها را تدوین و ترجمه کرده است.
خانهی پلهها که نوشته ویلیام اسلیتر و ترجمه حسین شهرابی است، درباره پیتر، لولا، بلاسم، ابیگیل و اولیور پنج نفر شانزدهساله است و همه ساکن یتیمخانههای دولتی. تا آنکه روزی آنها را بهجایی میبرند که نه بیمارستان است و نه زندان، نه شبیه به هیچ جای دیگری. در این مکان غریب فقط و فقط پلههایی وجود دارد که تا ابد ادامهدارند، بهعلاوه دستگاهی که انگار میخواهد به آنها چیزی یاد بدهد.
…تنها چیزی که میدید پله بود. پاگرد مرتفع و باریکی که روی آن ایستاده بود، انگار تنها مکانِ تختِ آنجا بود و چه بالا و چه پایینش فقط و فقط پلکانهایی بود که تا دوردست میرفت و کوچک و کوچکتر میشد. پلهها بدون هیچ نرده و حفاظی با زوایایی خطرناک بالا میرفتند و پایین میآمدند و منشعب میشدند و گاهی شکل مارپیچ میگرفتند و مختصری موازی با هم بالا میرفتند و ناگهان از هم جدا میشدند. اما او نه دیواری میدید و نه کفی و نه سقفی. فقط پله…
آخرین جواب مجموعهای شامل ۱۴داستان کوتاه گردآوریشده از مجموعه داستانهای مختلف آیزاک آسیموف با نامهای «شبانگاه»، «کال»، «رویا چیزی شخصی است»، «آخرین جواب»، «الکساندر (اسکندر) خدا»، «برادر کوچک»، «طلا»، «غلطگیر»، «خداحافظی با زمین»، «مرگ شب»، «لبخند چیپر»، «توهم»، «بیثباتی» و«یافتند!» است و به قلم الهام حقپرست تهیه و ترجمه شده که معتقد است: آسیموف دیگر نیازی به معرفی ندارد، چون نویسندهای بود که خلق حداقل ۱۰ کتاب در سال روال عادی زندگیاش بود؛ داستانهایش به من آموخت که چگونه رها باشم و بندها را از بال تخیل بازکنم. او دین بزرگی به گردن من و همسالان من دارد. اکنون بعد از گذر سالها همین احساس دین و تعلقخاطر بر آنم داشت تا چند داستان کوتاه را از بین صدها داستانی که نگاشته برگزینم، هرچند که انتخاب، مشکل بود. به گمانم جدای از اینکه ادبیات علمی تخیلی امروز ما به ترجمه چنین آثاری نیازمند است؛ بچههای امروز هم حقدارند سهمی از او و کلام شیرینش داشته باشند.
مریخی رابینسون کروزوئه در قرن بیست و یکم، اما اینبار در سیاره مریخ! مارک واتنی از خدمه دویمن گروه فضانوردان ناسا است که بر سطح سیاره مریخ فرود آمدهاند. به دلیل وقوع طوفان شدید در مریخ، گروه مجبور میشود مریخ را درنهایت عجله ترک کند. در این بین مارک آسیب میبیند و فضانوردان دیگر چون تصور میکنند او مرده است، رهایش میکنند و از مریخ میروند. اما مارک زنده است و تا آمدن گروه بعدی فضانوردان چهار سال زمان مانده است. با این همه مارک کمتر از یک سال جیره غذایی دارد و هیچ ارتباط مخابراتی هم با زمین ندارد. حال او باید دست به هر کاری که میتواند بزند تا زنده بماند. مریخی داستان قدرت هوش انسان است در برابر طبیعت بیگانه و دشمنخوی مریخ، داستان تنهایی یک فرد و قدرت علم برای کمک به بشر.
مریخی که نوشته اندی وییر و ترجمه حسین شهرابی است، مدتها در میان پرفروشترین آثار داستانی جهان جای گرفت و ریدلی اسکات، کارگردان بزرگ آمریکایی مشغول ساخت فیلمی از روی آن است.
امیدواریم این کتابها را بخوانید و از خواندن آنها لذت ببرید! منتظر بخش دوم معرفی کتابهای علمیتخیلی باشید.