مجله اینترنتی واوک

شاهکارهای علمی تخیلی که حتما باید بخوانید – قسمت سوم

ما فکر می‌کنیم در دنیای کتاب‌های علمی‌تخیلی، شاهکار‌هایی وجود دارند که همه باید بخوانند، حتی کسانی که خیلی به داستان‌های علمی‌وتخیلی علاقمند نیستند! به همین خاطر است که در قسمت اول و دوم مجموعه‌ «شاهکارهای علمی‌تخیلی که حتما باید بخوانید»، به معرفی ۱۰ عنوان از این کتاب‌های ارزشمند پرداختیم. این‌بار در آخرین بخش از این مجموعه مطالب، کتاب‌های پرمخاطب دیگری را به شما معرفی می‌کنیم؛ کتاب‌هایی الهام‌بخش که ‌می‌توانند تا مدت‌ها ذهن شما را به خود مشغول کنند!

 

کتاب‌های علمی تخیلی

شهر و ستارگان

کتاب شهر و ستارگان یکی از شاهکارهای ادبیات علمی‌تخیلی به نویسندگی هنرمندانه آرتور سی کلارک است که به قلم حسین شهرابی به فارسی ترجمه شده است.

….بدن انسان در یک میلیارد سالی که از زمان ساخت دیاسپار گذشته بود، هیچ تغییری به خود ندیده بود، زیرا طراحی پایه را در مخزن‌های حافظه شهر نگه می‌داشتند که تا ابد دست نخورده می‌ماندند. با این همه، با آن صورت بدوی اصلی‌اش فرق داشت؛ البته اغلب اصلاحات و دستکاری‌ها درونی بودند و از چشم پنهان. متعلقات غیرضروری نظیر ناخن و دندان از میان رفته بودند. مو به سر محدود شده بود. اما شاید جنبه‌ای که انسان روزگار بامداد را بیش از همه متعجب می‌کرد، ناپدید شدن ناف بود. اعضا و جوارح داخلی نیز از طرح نازیبا و زمخت فاصله گرفته و به مراتب بهتر شده بود. زاد و ولد مقوله‌ای مهم‌تر از آن بود که به دست بازی‌های احتمالاتی تاس‌های کروموزوم بیفتد. الگوی جامعه بشر و معنای واژگانی نظیر پدر و مادر زیر و زبر شده بود اما شوق آن باقی بود….سپس بعد از میلیون‌ها سال اولین بچه متولد شد. «آلوین» که بی‌اندازه کنجکاو است از دنیای بیرون شهر بداند. آلوین صرفاً باید فکر مناسب را در نظرش می‌آورد و سپس دیوارها به پنجره‌هایی مبدل می‌شدند و بر هر بخش از شهر که او انتخاب می‌کرد، مشرف می‌شدند. کافی بود مرتبه‌ای دیگر چیزی بخواهد و دستگاه‌هایی که او هرگز ندیده بود اتاقش را با تصاویری از هر مبلمانی که می‌خواست پر می‌کردند. وقتی دیگر به حضورشان نیازی نبود به دنیای شبح‌گون مخزن‌های حافظه شهر بر می‌گشتند؛ هرگز هم تغییر نمی‌کردند، مگر آن که الگوهای ذخیره‌شده‌شان را عمداً تغییر می‌دادند یا لغو می‌کردند.آلوین به رغم همه مشکلات سفری را آغاز می‌کند که حقیقت شهر و تاریخ بشر را بیابد و بی‌آن‌که خود بخواهد آینده تازه‌ای برای بشر رقم بزند…

 

کتاب‌های علمی تخیلی

باقی‌مانده‌ی من

…نگرانی‌ها شروع شد. سوالی که هر وقت کسی خیال می‌کرد حواس‌مان نیست می‌پرسید: چرا مستقر نمی‌شوند؟مستقر… معنایش را می‌دانستیم، یک جورهایی البته. معنایش این بود که یکی از ما باید مهار بدن را می‌گرفت، یعنی آن یکی باید محو می‌شد؛ من و آدی در یک بدن به دنیا آمدیم! شنیده بودم که محو شدن روح مغلوب، اتفاقی طبیعی است، دلم نمی‌خواست بروم. ترسیده بودم. دلم بیست هزار طلوع دیگر می‌خواست و سه هزار روز تابستانی داغ دیگر… در نهایت آدی اعلام می‌کند که ایوا مرده و او دیگر دورگه نیست. اما ایوا زنده است. سه سال تمام، ایوا به آخرین ذرات حیات خود چنگ زده؛ اما در بدنی محبوس شده که دیگر هیچ تسلطی بر آن ندارد. بعد دورگه‌ دیگری به زندگی آن‌ها وارد می‌شوند و می‌خواهند به ایوا یاد بدهند که چطور با آدی در یک بدن همزیستی کند. اما حکومت دورگه‌ها را شکار می‌کند و هر دورگه‌ای هم که دستگیر می‌شود سرنوشتش نامعلوم است…

کتاب باقی‌مانده‌ من نوشته کَت ژانگ به مترجمی مینا طالب‌لی از سری کتاب‌های شاهکارهای ادبیات علمی-تخیلی انتشارات کتابسرای تندیس است.

 

کتاب‌های علمی تخیلی
ماشین زمان

هربرت جورج ولز، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های داستان‌نویسی علمی تخیلی است و ماشین زمان یکی از مشهورترین آثار داستانی او به شمار می‌رود که به قلم عبدالحسین شریفیان به فارسی ترجمه و منتشر شده است.

شخصیت اصلی کتاب که مردی ملقب به زمان‌پیما است با ماشین ساخته‌ خود به آینده سفر می‌کند و در بازگشت به زمان حال، آنچه را که دیده است برای جمع کوچکی از دوستانش از جمله راوی داستان تعریف می‌کند. سفر زمان‌پیما به آینده، به وقت زمان حال یک صبح تا غروب و به وقت آینده چند شبانه روز به طول می‌انجامد. زمان‌پیما پس از توقف ماشین، خود را در محوطه‌ای سرسبز می‌یابد که مهمترین عنصر آن یک مجسمه‌ی ابوالهول عظیم از سنگ سفید با پایه‌ای از برنز است. در دور دست بناهایی غول‌پیکر با ایوان‌های پر پیچ و خم به چشم می‌خورند که بعداَ معلوم می‌شود متروکه‌اند. زمان‌پیما کوتاه زمانی پس از فرود، خود را در میان آدمیان آینده میابد. قد آیندگان در حدود یک متر است. آنان موجوداتی زیبا، ظریف و خوش ترکیب‌اند که تن‌پوش‌هایی لطیف و رنگارنگ به تن و چیزی صندل مانند به پا دارند. رفتار مردمان آینده ظریف، دلپسند و کودکانه است. آنان به زبانی بسیار شیرین و آهنگین سخن می‌گویند که برای زمان‌پیما غیرقابل فهم است. آیندگان به صورت دست جمعی در دسته‌های کوچک زندگی می‌کنند و شب‌ها در ساختمان‌های متروکه می‌خوابند. ظرافت مردان آینده و شباهت زیاد آنان به زنان، زمان‌پیما را به این نتیجه می‌رساند که آنان زندگی آسوده‌ای دارند که بی‌نیاز از نیروی عضلات مردانه است.
زمان‌پیما دنیای آینده را جایی بهشت‌گونه می‌یابد که در آن مسئله افزایش جمعیت حل شده، «مغازه، آگهی، ترافیک و آن‌گونه از سوداگری و بازرگانی که پیکره‌ی دنیای ما را می‌آفرینند» از میان رفته، و اثری از تلاش و دوندگی اقتصادی و اجتماعی دیده نمی‌شود.

 

کتاب‌های علمی تخیلی

۱۹۸۴

جورج اورول رمان ۱۹۸۴ را در  ژانر تخیلی، سیاسی و اجتماعی و در سال ۱۹۴۸ نوشت، زمانی‌که جنگ دوم جهانی به‌تازگی به پایان رسیده بود و جهان خطر تسلیم‌شدن در مقابل دیکتاتوری را به‌خوبی فهمیده بود. در آن زمان جنگ سرد هنوز به معنای واقعی آغاز نشده بود و در دنیای غرب روشنفکرانی به دفاع از کمونیسم برخاسته بودند. درواقع اورول این کتاب را برای اخطار در مورد گسترش کمونیسم نوشت؛ اما داستان این اثر را می‌توان تا حدود زیادی به شرایط حاکم بر تمام جوامع تحت‌سلطه‌ی حکومت‌ها‌ی استبدادی تعمیم داد. داستان در سال ۱۹۸۴ (۳۵ سال بعد از تاریخ نگارش کتاب) در شهر لندن رخ می‌دهد. وینستون اسمیت، شخصیت اصلی کتاب فردی است که نماد یک شهروند عادی دگراندیش در دنیاهای توتالیتاریسم و نظام‌های سرکوب‌گر است. وی درون خود احساس تنفر نسبت به حزب، برادر بزرگ و قوانین دست و پاگیر را دارد ولی به خود اجازه نمی‌دهد این تفکراتش شکوفا شود. همه‌ی افراد جامعه تظاهر به علاقه و پایبندی به حزب می‌کنند و حتی در برابر تحریفات تاریخی و زبانی حزب ساکت می‌نشینند. دختری از همکاران وینستون نظر وی را جلب می‌کند ولی از آنجا که این‌گونه روابط جرم محسوب می‌شوند آن‌دو پنهانی با‌هم ملاقات می‌کنند و متوجه می‌شوند هر دو عمیقاً مخالف حزب هستند و در پی پیوستن به انجمن برادری یا اخوت بر ضد حزب برمی‌آیند.
ماجراهایی که در ادامه رخ می‌دهد نا‌امنی و عدم‌اطمینان موجود در فضای توتالیتر را نمایان می‌کند و اورول در به تصویر کشیدن خطرات اینگونه جوامع موفق ظاهر شده است.