انگار حال و روز اقتصاد کشورمان خیلی خوش نیست. اگر در گروه خوششانسها باشید درآمدتان کم نشده، اما هزینهها با سرعتی باورنکردنی افزایش پیدا کرده است. جناب سعدی این روزها را دیده که میفرماید: «بر احوال آن مرد باید گریست / که دخلش بود نوزده، خرج بیست». حالا خیلی نگاه جنسیتی به این شعر نداشته باشید، واقعا هزینههای این دور و زمان، مرد و زن نمیشناسد و همهمان در یک کشتی نشستهایم!
در این شرایط همه دنبال فرصتی برای سرمایهگذاری هستند تا هم ارزش داراییشان را حفظ کنند و هم از این راه کسب درآمدی داشته باشند، بلکه از پس غول هزینهها برآیند. اسم سرمایهگذاری که میآید آدم یاد زمین و طلا و دلار و بورس میافتد اما راستش من خیلی در این زمینهها سررشته ندارم. در عوض یک فرصت خیلی خوب برای سرمایهگذاری میشناسم که اتفاقا نیازی به سرمایه اولیه زیادی ندارد: کتاب!
اگر فکر میکنید منظورم سرمایهگذاری در بازار کتاب است، خیلی اشتباه میکنید! کافی است پای درد و دل یکی از ناشران و فعالان حوزه کتاب بنشینید تا ببینید اوضاع نشر در کشورمان در چه حال است!
منظورم مطالعه کتاب است؛ دقیقتر بگویم منظور مطالعه کتابهایی است که مهارتهای گوناگون ما را تقویت میکنند. از فوتوفن راهاندازی و مدیریت کسبوکار گرفته، تا مدیریت زمان و اصول مذاکره حرفهای و دهها توانمندی دیگر که میتوانند زندگی ما را متحول کند.
فکر میکنم، همه ما میتوانیم با مطالعه کتابهای نهچندان پیچیده و تخصصی، مهارتهای فردیمان را ارتقا دهیم و در واقع روی خودمان سرمایهگذاری کنیم. یک سرمایهگذاری تضمینی و البته پایدار!
شما اینطور فکر نمیکنید؟