پنجره اتاق کار من به خیابان شلوغی باز میشود. در واقع به تقاطع دو خیابان شلوغ! و درست در جایی که این دو خیابان به هم میرسند زمین هم دهان باز کرده تا راه خروجی باشد برای مسافران یکی از شلوغترین خطوط مترو تهران. اینها رو گفتم که بدانید از پنجره اتاق کار من به خوبی میشود نبض جامعه را حس کرد. الان که این مطلب را مینویسم ساعت هفتوسی دقیقه بعدازظهر روز دوشنبه نهم اسفندماه است و چند روزی است که به خوبی میشود تغییر حس و حال مردم را دید. روزهای آخر سال که میرسد مردم سریعتر گام برمیدارند، دستفروشهای گل و لباس و آجیل کنار خیابان بساط میکنند و نوازندههای خیابانی شادتر مینوازند.
روزهای دوستداشتی و پرهیاهوی اسفندماه خیلی زود سپری میشوند تا سال نو شود و نوروز بیاید. نورزوی که برای بسیاری از ما پس از یک سال کار و فعالیت با خود آرامش و فراغت میآورد؛ فرصتی ناب برای همه آنچه که در طول سال زمان کافی برای انجام آن نداشتهایم. شاید بعضی از ما به فکر سفر در روزهای عید نوروز باشیم؛ و بعضی دیگرمان هم با فهرستی از فیلمهای مورد علاقهمان به استقبال تعطیلات برویم. اما حتما در بین ما بسیارند کسانی که ترجیح میدهند در تعطیلات نوروز بیشتر از هر کاری کتاب بخوانند!
پس ما هم در مجله واوک تلاش میکنیم تا در این روزهای باقیمانده از سال در بخش دنیای کاغذی کتابهای بیشتر و جدیدتری را معرفی کنیم تا شما انتخابهای بیشتری برای #عیدگذرونی_با_کتاب داشته باشید.
فروشگاه اینترنتی واوک هم در همین روزها کمپین #عیدگذرونی_با_کتاب را اجرا میکند با این امید که نوروز ۱۳۹۶ برای همه ما فرصتی برای برداشتن گامی دیگر به سمت دانایی باشد.
