هربرت جورج ولز، یکی از برجستهترین چهرههای داستاننویسی علمی تخیلی است و ماشین زمان یکی از مشهورترین آثار داستانی او به شمار میرود. ماشین زمان که ولز در مقدمهی کلیات تاریخ از آن به عنوان «خیالات دور و دراز دربارهی سرنوشت آدمی» یاد میکند، نخستین بار در سال ۱۸۹۵ منتشر شده است. در این خیالات دور و دراز، شخصیت اصلی کتاب که مردی ملقب به زمانپیما است با ماشین ساخته خود به آینده سفر میکند و در بازگشت به زمان حال، آنچه را که دیده است برای جمع کوچکی از دوستانش از جمله راوی داستان تعریف میکند.
سفر زمانپیما به آینده، به وقت زمان حال یک صبح تا غروب و به وقت آینده چند شبانه روز به طول میانجامد. زمانپیما پس از توقف ماشین، خود را در محوطهای سرسبز مییابد که مهمترین عنصر آن یک مجسمهی ابوالهول عظیم از سنگ سفید با پایهای از برنز است. در دور دست بناهایی غولپیکر با ایوانهای پر پیچ و خم به چشم میخورند که بعداَ معلوم میشود متروکهاند. زمانپیما کوتاه زمانی پس از فرود، خود را در میان آدمیان آینده میابد. قد آیندگان در حدود یک متر است. آنان موجوداتی زیبا، ظریف و خوش ترکیباند که تنپوشهایی لطیف و رنگارنگ به تن و چیزی صندل مانند به پا دارند. رفتار مردمان آینده ظریف، دلپسند و کودکانه است. آنان به زبانی بسیار شیرین و آهنگین سخن میگویند که برای زمانپیما غیر قابل فهم است. آیندگان به صورت دست جمعی در دستههای کوچک زندگی میکنند و شبها در ساختمانهای متروکه میخوابند. ظرافت مردان آینده و شباهت زیاد آنان به زنان، زمانپیما را به این نتیجه میرساند که آنان زندگی آسودهای دارند که بینیاز از نیروی عضلات مردانه است.
زمانپیما دنیای آینده را جایی بهشتگونه مییابد که در آن مسئله افزایش جمعیت حل شده، «مغازه، آگهی، ترافیک و آنگونه از سوداگری و بازرگانی که پیکرهی دنیای ما را میآفرینند» از میان رفته، و اثری از تلاش و دوندگی اقتصادی و اجتماعی دیده نمیشود. آیندگان نه در صدد چیرگی بر یکدیگرند و نه در تلاشاند تا طبیعت را تحت سلطه خود درآورند. آنان عادت گوشتخواری را از دست دادهاند و از میوههای متنوعی تغذیه میکنند که طبیعت به وفور در دسترس آنان قرار میدهد. در نتیجهی فقدان نیاز اجتماعی و سادگی رفع نیازهای مادی، هوشمندی و حساسیت آیندگان کاهش یافته است. تنها حساسیتی که در آنها دیده میشود نوعی هراس بیمارگونه از تاریکی است.
آیندگانی را که زمانپیما شناسایی کرده و تلاش میکند تا به سرعت زبان آنها را در حد رفع نیازهای اولیه فرا بگیرد، خود را الوا میخوانند. زمانپیما کمی بعد درمییابد آینده جز الواها موجودات هوشمند دیگری هم دارد که مارلاک نامیده میشوند. مارلاکها موجوداتی بدهیبت، چندشآور و ترسناکاند که در اعماق زمین زندگی میکنند و مناسبات عجیبی با الواها دارند. آنان موجوداتی ابزارمندند و در دنیای زیرزمینی خود تاسیسات عظیمی را راهبری میکنند که هواکشهای چاه مانند و عمیق آن، اینجا و آنجا بر سطح زمین به چشم میخورد. مارلاکها علت اصلی هراس الواها از تاریکیاند. آنان موجوداتی گوشتخوار و شبرواند که به شدت به روشنایی حساساند و از آن میگریزند. مارلاکها ماشین زمان را میربایند و باعث دردسرهای فراوانی برای زمانپیما میشوند.
داستان جذاب و خواندنی «ماشین زمان» نوشته اچ.جی.ولز توسط عبدالحسین شریفیان به فارسی ترجمه شده و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.
