«قبل از اینکه بچهدار شوم با دیدن پدر و مادرها احساس میکردم خیلی آدم حسابی هستم و مطمئن بودم اگر روزی بچهدار شوم از آنها بهتر عمل خواهم کرد…. حالا پدر دو بچه هستم و تبدیل شدهام به یک آدم اهل مصالحه. تمام نظریههایم مثل خانهای پوشالی به باد رفتند. خیلی وقتها مستأصل میمانم که چه کنم… من هم مثل هر پدر و مادر دیگری آزرده شدهام و در مضیقه قرار گرفتهام، آسیب دیدهام، برنامههایم تغییر کردهاند و موضعم عوض شده است، اما نامید نشدهام. بارها بچههایم با غریزه شگفتآورشان روی نقاط ضعفی که آنها را به دقت پنهان کرده بودم، انگشت گذاشتهاند! همین حوادث مرا دگرگون کردند. آنها با زحمت فراوان مرا از آدمی که قبلا بودم به چیزی که حالا هستم بدل کردهاند، تغییری که نه هیچ یک از درسهای روان درمانی، نه تمرکزهای گاه به گاه و نه دیدن مرشدان شرقی نتوانستند در من ایجاد کنند…
در طول زندگیمان در مقام پدر و مادر میتوانیم طوری رفتار کنیم که گویی محکوم به بردگی و گذراندن زندگی سرشار از اضطراب و نگرانی هستیم، همچنین میتوانیم طوری عمل کنیم که انگار به سفری پر از لذت و شناخت و بصیرت رفته ایم. چه چیزی باعث میشود راه بهتر را انتخاب کنیم؟…
همیشه عادت داریم فکر کنیم که چه چیزی میتوانیم به بچه هایمان یاد بدهیم. شاید بهتر باشد از خودمان بپرسیم چه باید از آنها یاد بگیریم.»
کتاب «بچههایمان به ما چه میآموزند؟» ترجمه مهسا ملکمرزبان کتاب سحرآمیزیست مملو از شوخیهای جالب. این کتاب به ما نشان میدهد اگر دست از شنیدن و آموختن برداریم، هر لحظه بودن در کنار بچهها میتواند فرصتی بینظیر برای تغییر کردن و رشد به ما بدهد.
پیرو فروچی رواندرمانگر معتبر ایتالیایی معتقد است سفر پدر و مادری راهیست به سوی تحول و تکامل، توالی تجربیاتی که میتواند ما را غنی کند، تجربهای که هیچ درس و دانشگاه و کتابی نمیتواند در ما پدید آورد. تمایز این کتاب با سایر کتب روانشناسی حوزه تربیتی در این است که فروچی نمیخواهد به ما یادآوری کند چه نکاتی را باید به بچههایمان بیاموزیم بلکه به آینهای که بچهها جلوی روی بزرگترها میگیرند، نگاه میکند و میکوشد به خودانگیختگی و آگاهی اخلاقی دست یابد و در نهایت به اصلاح خود و رفتارهای نادرست ناخودآگاهش میرسد.