«آخرین مستعمره» جلد سوم از مجموعه رمان «جنگ پیرمرد» است؛ مجموعهای خواندنی به قلم جان اسکالزی (John Scalzi). در این داستان، تیپ اشباح لقب سربازان نیروهای ویژه نیروی دفاعی مستعمرات است؛ گروهی از سربازان نخبه و بهترین سربازهای ممکن برای سختترین عملیاتها. این سربازان جوان و سریع و قدرتمند، به وسواسها و دغدغههای ذهنی و اخلاقی انسانهای معمولی مبتلا نیستند!
…در این دنیا، اهل زمین بودن مثل آن است که آدم بچهی شهرستان باشد و سوار اتوبوس بشود و برود شهر و تمام بعدازظهر با دهن باز ساختمانهای بلند را تماشا کند. بعد به جرم حیرت از این دنیای شگفتانگیز و تازه که چنین چیزهایی در خود دارد، کسی جیبش را بزند؛ چون شهر چیزهایی که توی چمدانش دارد، بدشان نمیآید سرش را زیر آب کنند. بچه شهرستانی این مسئله را خیلی زود میفهمد، چون حق ندارد به خانهاش برگردد…
…نیروی دفاعی مستعمرات من را از زمین برد و تکههایی از من را که لازمشان میشد، نگه داشت؛ خودآگاهِ من و بخشهایی کوچک از دیاندیِ من. از این دومی بدنی تازه برایم ساختند که جوان، سریع، قوی و زیبا بود و فقط تا حدی انسانی. خودآگاهِ من را هم داخل آن چپاندند و فرصت خاصی هم ندادند تا به دومین نوبت جوانیام فخر بفروشم. بعد بدن زیبایم را گرفتند و بردند و چندسال مصرانه تلاش کردند… سرآخر نیروی دفاعی مستعمرات آن تکه از من را که همیشه من بود، گرفت و در یک بدنِ سومی (آخرین بدنم) چپاند. این هم جوان بود ولی اصلا سرعت و قدرت قبلی را نداشت. هر چه نباشد انسان محض بود…
آنچه خواندید بخشی از کتاب «آخرین مستعمره» نوشته جان اسکالزی رماننویس اهل ایالات متحده آمریکا است که با ترجمه دلنشین حسین شهرابی به زبان فارسی منتشر شده است. مطالعه این کتاب میتواند برای شما بسیار لذتبخش باشد، هرچه باشد این یک کتاب علمیتخیلی است!