کتاب خروج از خیابان سئول: پشت جلد کتاب میخوانیم: «برای ما خرید جنس خارجی همیشه باکلاس است. از بسته بندی شیک و طراحی چشمنوازش که بگذریم، احتمالا خوشدستتر و دقیقتر از وطنیش کار میکند. اگر یک «Made in Japan» یا «Germany» هم گوشهکنارش زده باشند، دلمان از دوامش قرص میشود. گاهی همینجور که پشت پنجره یک مغازه با کالاهای شیک خارجی میایستیم، بدمان نمیآید بهانهای برای خرید یکی دو قلم از آنها پیدا کنیم؛ خصوصا اگر قوارهی جیبمان باشد. اگر این خرید را از خیابان جردن و چهارراه استانبول و مجتمع پالادیوم هم انجام دهیم، شیرینیاش دوچندان میشود. حال فرض کنیم این کالای خارجی، کالی سرمایهای باشد؛ عقل حسابگر دکارتی گواهی میدهد که حتما باید تومان را دلار کرد و یک جنس مرغوب خرید. اگر این کالا ضبط و ربطی به گسترش علم و عالم داشته باشد، فورا باید سراغ چند برند اول دنیا رفت و شأن علم را حفظ کرد. حالا آمدیم و این دلار از جیب خزانه دولت بود؛ دیگر هیچ درنگی جایز نیست!»
عناوین فصلهای این کتاب به شرح زیر است:
مقدمه؛ به قلم استاد گرانقدر مهندس صابر میرزایی
بخش اول: داستان رویدادی که شگفتی اهالی فناوری را موجب شد
فصل ۱- آغاز یک راه
– سوغات فرنگ
– نو نهاد
– و اما تحریم
فصل ۲- بزرگراه
– دور زدن ممنوع
– معاینه فنی
– به مقصد نزدیک میشوید
فصل ۳- ز یاران چشم یاری داشتیم
– وزارت علوم، تحقیقات و «فناوری!»
– اپوزوسیون
– وزارت بهداشت و یک پرسش بیپاسخ
فصل ۴- خرید «درخور»
– چندرغاز تومان
– انقلاب دوم
– بازار شیشهای
فصل ۵- خروج از خیابان سئول
– معمای کیفیت
– پاشته آشیل ذائقهسازی
– خروج از خیابان سئول
بخش دوم: رازی که شرکت ملی نفت را موتور پیشرفت میکند
فصل ۶- گسترش + مشروط + بازار
– عرضه و تقاضا
– لوازم بیخانمان
فصل ۷- دکلهای گمشده
– دکل گمشده یا دکلهای گمشده!
– سازندگان مطرود
فصل ۸- کدام دست فرمان؟
– هیوندایی خوشدست
– پیکان خوشنشین
– مؤخره
– امروز…
پیوست- مشق سیاستورزی
۱- عقبماندگی، صرفه تولید و باقی قضایا
۲- بازار بدلجام
سید امیرحسین نیکوکار –
من این کتاب رو دو ساعته خوندم. بسیار جالب و آموزنده بود برام (مثل بقیه کتابهایی که تیم نویسندگانش کار کرده بودن). هدیه ارزشمندی که از طرف تیم اجرایی نمایشگاه هفتم تجهیزات آزمایشگاهی ساخت ایران به شرکت کننده ها داده شد.
با مطالعه این کتاب آدم متوجه میشه که بعضی وقتها یک آدم یا یک تصمیم بجا و درست چقدر می تونه در سرنوشت یک صنعت یا کشور یا حتی نسلهای بعدی موثر باشه. از مجمع الصنایع امیرکبیر (که بحق امیر بود و کبیر بود) تا طرح چند صفحه ای ستاد نانو تا موافقت و استقبال معاون وقت علمی و فناوری ریاست جمهوری (اگر اشتباه نکنم خانم دکتر سلطانخواه) تا زحمات شبانه روزی همه دست اندرکاران نمایشگاه.
مشکلات سر راه نمایشگاه که حکم پشت پرده رو داره و شرکتها اغلب از وجودشون و روش حلشون اصلا خبردار نمیشن هم جالبه. شاید با اطلاع از اون کمی بهتر بشه معذوریتهای تیم اجرایی رو درک کرد.
چند تا ایکاش هم مخصوصاً در فصلهای آخر کتاب از ذهن آدم می گذره که ایکاش بذارن نمایشگاه بهتر به کارش ادامه بده و توسعه پیدا کنه، ایکاش سه تا صنعتی که نام برده شده هم متحول بشه، ایکاش مدل کاری نمایشگاه به سایر حوزه ها گسترش پیدا کنه و …